گفتا: بگو دروغی، در یاد ما بماند گفتم: به این بزرگی، خندد به ما، بماند

گفتا: بگو دروغی، در یاد ما بماند گفتم: به این بزرگی، خندد به ما، بماند اشکم بریزد از این، چشمم که سو ندارد تا نور دیده ام را، روشن نما، بماند این سو ثنا، دعایش، آن سو صنم نماند این سو سنی نه جورسن، سوسن سه ما(ماه) بماند من خنده های خود را، بر روی دیده مالم تا گونه های خیسم، پنهان ز ما بماند آری دروغ من، این، خندیدنم