رامین خزائی

امان از دست شاهد، گر شهودش را نشاید

امان از دست شاهد، گر شهودش را نشاید چموشی پیشه آرد، گوش و هوشش را رباید همان صبرا شتیلا هم اگر شیخش کم آید به قم یا مشهدش یا ملک ری آید؟، نیاید! یکی سعدیِّ شاهدباز و طوسی را سُراید یکی هم مثل مخلص تاب و توبش بر سَر آید گشاید آنچه باید از دَرِ رحمت گشاید به محشر حشر و نشرش را برایت درگُشاید نشد شعری بگویم نام سعدی